جدول جو
جدول جو

معنی نوبه خانه - جستجوی لغت در جدول جو

نوبه خانه
(نَ / نُو بَ / بِ نَ / نِ)
نوبت خانه. (ناظم الاطباء). رجوع به نوبت خانه شود
لغت نامه دهخدا
نوبه خانه
نقاره خانه: قاضی را از پیش سلطان ببردند نیم مرده و در نوبت خانه بازداشتند و زر خواستند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قحبه خانه
تصویر قحبه خانه
خانه زنان بدکار
فرهنگ فارسی عمید
(زَ / زِ نَ / نِ)
جایی که در آن بوزه سازند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) :
گر از بوزه خانه رسد بوزه کم
چو بوزه کف خویش ساید بهم.
ملاطغرا (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ نَ/ نِ)
جامه دان، انبار ذخیره و آذوقه. (ناظم الاطباء). ظاهراً این لفظ غلط است، صحیح توشک خانه است، چه توشک به معنی رخت است چنانکه در برهان و جهانگیری. (از غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ نَ / نِ)
خانه و مسکن زیر زمین. (ناظم الاطباء). خانه که در زیر زمین سازند تا هر کسی برآن واقف نباشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ /نِ)
میان سر خیمه که از چرم کنند و دیرک خیمه در آن جای دهند و خیمه بدان برافرازند. کربه، چوب خانه که در آن سر ستون خانه در کنند. (منتهی الارب) ، انبار چوب. محل نهادن چوب (مخصوص به خیمه و جز آن) : و سراپرده و بنه و پایگاه و خزانه و چوب خانه... و بفرمود تا منجنیقها آتش زدند و چوب خانه سلطان و بازار لشکر و هر آلت که نقل نمی شایست کردن بسوختند. (راحه الصدور راوندی)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو بَ نَ / نِ)
نقاره خانه. جائی که در آن موزگان می زنند. (ناظم الاطباء) ، قراول خانه. جائی که در آن پاسبان منزل دارد. (ناظم الاطباء). جایگاه نوبتیان. پاسدارخانه: قاضی را از پیش سلطان ببردند نیم مرده و در نوبت خانه بازداشتند و زر خواستند. (سیاست نامه از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ نَ / نِ)
آن جای از حمام های عمومی که در آن واجبی میکشند. واجبی خانه. (یادداشت مؤلف). رجوع به نوره کش خانه شود
لغت نامه دهخدا
(نِ بَ نَ / نِ)
جای ذلت و خواری و فلاکت. جائی که مردمان فرومایه منزل دارند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قُ شِ دَ گِ)
دهی است از دهستان وفس عاشقلو بخش رزن شهرستان همدان، سکنۀ آن 126 تن. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، لبنیات و انگور. شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تو تَ نَ)
دهی از دهستان دیزجرود بخش عجب شیر است که در شهرستان مراغه واقع است و 451 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جبه خانه
تصویر جبه خانه
زره خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیبه خانه
تصویر جیبه خانه
زره خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوزه خانه
تصویر بوزه خانه
جایی که در آن بوزه سازند
فرهنگ لغت هوشیار
نوره در فارسی اژه، نشان ستور، جادوگر: زن اژه خانه اژه آمیزه آهک و زرنیخ است که برای ستردن موی به کار میرود محلی در حمامها که مردم در آن نوره بکار برند: واجبی خانه
فرهنگ لغت هوشیار
پستا خانه تبیره خانه نقاره خانه: قاضی را از پیش سلطان ببردند نیم مرده و در نوبت خانه بازداشتند و زر خواستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوبت خانه
تصویر نوبت خانه
((~. نِ))
نقاره خانه
فرهنگ فارسی معین
بیت لطف، جنده خانه، عشرتکده، فاحشه خانه، لانه فساد، نجیب خانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خانه ی تو
فرهنگ گویش مازندرانی